ساعت نزدیک 9 شب است . پشتی صندلی ماشین را صاف می کنم . دوازدهم آبان است و هوا 4 ...5 درجه بالای صفر. سوز برف می آید. نمی دانم چرا پشت سرم هیچ ماشینی نیست. روبرو ماشین ها پشت سر هم گیر کرده اند. همه چراغ ها سبز است . زود می رسم خانه ولی داستان رادیو تمام نشده است . تاریک است و ابری . می ترسم بیشتر تو سحر...
ادامه مطلبما را در سایت سحر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hodataheri بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 7:02